اپیزود اول: داخلی. اطاق تاریک و ساکت است. آقا روی تخت خوابی با لباس خواب صورتی، عمامه به سر نشسته است.
چشم بند گلبهی بر پیشانی دارد. نور ملایم آبی رنگی روی آقا و پتویش افتاده است. در بک گراند تصویر رفسنجانی با ریش معروف و عشوههای دهه ۷۰، بادارتهایی فرو رفته بر آن، که شعار (حیدر حیدر) روی آنها حک شده است، دیده میشود.
آقا با لبخندی ظریف میشمارد: یک...
احمدی نژاد هاله بر سرجست زنان از جلو چشمان آقا میگذرد و هنگام عبور، لبخندی عشوه آمیز به سمت آقا شلیک میکند. لبخند آقا عمیقتر میشود.
آقا با همان لبخند میشمارد: دو...
مجتبی جست زنان در حالی که باتومی را همانند اسب چوبی مابین پاهایش گذاشته از مقابل دیدگان آقا میگذرد. همان نگاه، همان لبخند.
آقا میشمارد: سه...
جنتی در حالی که سند یک میلیاردی را به دندان گرفته از مقابل آقا لنگان لنگان عبور میکند.
آقا میشمارد: چهار...
تمساحی در حالی که ماسک مصباح را به پوزه اش زده از مقابل آقا کمی پایین تر، میخزد و از کادر بیرون میرود.
آقا میشمارد: پنج...
گروهی با ریش و پشم بسیار، پیراهن روی شلوار با شکم ها وباسن ها فراخ، مهدوی کنی را روی ویلچر به درون کادر هل میدهند. یکی از آنها دست مهدوی را گرفته و به زور برای آقا تکان میدهد.
آقا میشمارد: شش...
و.....
اپیزود دوم: داخلی.اطاق خواب کماکان تاریک است ، اما دیگر ساکت نیست. صدای فریادها وشعار های مردم بطور ناواضح به گوش میرسد. آقا روی تخت خواب با لباس خواب صورتی، عمامه به سر نشسته است. با این تفاوت که چشم بندگلبهیاش به زیر گلو آویزان است و تاب میخورد و پتو را تا جلوی دهانش بالا آورده است. نورسفید کمی چشمها، بینی، دهان و قسمتی از پتو را روشن کرده است. در بک گراند تصاویر موسوی و کروبی زیردارتها سوراخ سوراخ شده است.
آقااز پشت پتو آب دهانش را به سختی قورت میدهد و با تته پته میشمارد: یک...
احمدی نژاد جست زنان از جلو چشم آقا میگذرد. این بار برای روحیه دادن، مشتش را گره کرده و با صورتش شکلک در میآورد و با دستی دیگر هالهاش را حول انگشت اشاره اش میچرخاند. هنگام گذشتن، متوجه میشویم چند هاله دیگر از جیبهای پشت شلوارش بیرون زده است!
مجدداّ آقا آب دهانش را قورت میدهد و میشمارد: دو...
مجتبی جست زنان وارد میشود و به دنبالش باقی پسران آقا، برای دلداری میآیند و همگی برای بابا جون بوس میفرستند.
آقا ریشش را هیستیریک میخاراند و میگوید: سه...
و ....
اپیزود سوم: داخلی.اطاق خواب همانند قبل تاریک است، اما لکه های رقصان زرد و نارنجی و قرمز روی صورت آقا بالاوپایین میروند. آقا همان جا روی تخت نشسته ست. انگار از دفعه قبل اصلاّ جایش را عوض نکرده است. لکههای روی لباس خواب، نمایان گر نوع تغذیه آقا میباشد! آقا دندانهایش به هم میخورد ، به سختی دهانش را باز میکند و مدتی طول میکشد تا عدد یک از از اعماق گلویش به بیرون منتقل شود: یـــــــــــــــک....
اما هر چه به روبرو نگاه میکند، هیچ کس وارد کادر نمیشود. آقا اصرار میکند: یک...
با حالتی عصبیتر: یک...
انگار نه انگار، داد میزند، خواهش میکند، هیچ کس نمیشنود. التماس میکند، نعره میزند، به نفس نفس میافتد، گریه میکند، گریه به هق هق تبدیل میشود، آقا گلویش خشک شده و با هر نفس خر خر میکند.
آرام آرام سپیدی صبح بر تاریکی شب غلبه میکند.